مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
صعودت بود، هجده سالِ نوری در زمین بودن عروجِ عرش یعنی با امیرالمومنین بودن غبارِ ردّ پایت آسمان را نقشۀ راه است نخی از چادرت میگوید از حبلُالمَتین بودن بگو از خاطراتِ قدسیات؛ از دفترِ لولاک بگو از سالهای با خدایت همنشین بودن بگو از رازِ زهرا بودنت؛ از زینتُاللّهی بگو یعنی رکابِ آفرینش را نگین بودن نمیفـهـمیم حتی معنی پائـینتـرینها را چگونه شأن تو میگوید از بالاترین بودن هوای همنشینت هر دَم از فردوس میگوید گلِ سجّادهات از رازِ فردوسآفرین بودن که میگوید پس از ختمِ رُسُل وحی از زمین پَر زد؟! بگو از روزها همصحبتِ روحالامین بودن بخند ای دلخوشیهای علی آیاتِ لبخندت! نمیآید به نورِ چهرهات اندوهگین بودن قنوتِ خستهات عَجّل وفـاتی میبرد بالا گریزان است مرغِ عرش، از روی زمین بودن |